یک روز یک اصفهانی به پسرش میگه بابا برو در خونه همسایه و اره انها رو بگیر پسر میره و میاد میگه بابا نداد بابا میگه محترمانه بگو پسر میره و محترمانه میگه و بعد میاد میگه بابا نداد بابا باز میگه این دفعه برو خواهش کن پسر میره و بعد میاد میگه بابا نداد گفت به تو بگم که ما اره نداریم و بعد بابا میگه که عجب مردم خسیسی نمیخواد برو اره خودمونو از تو انباری ور دار بیار
یه اصفهانیه به دوستش میگه : حسن خودکار داری . میگه نه جوهرش تموم شده . به اون یکی دوستش میگه : مجتبی مداد داری میگه نه مدادم نوکش شکسته . اصفهانیه میگه ای بدبختا حالا باید از خودکار خودم استفاده کنم.
این جوک نیست که می خوام بگم یک اتفاق واقعی است من تو شرکتی کار می کنم که گهگاه از شهرهای دیگر بسته های پستی داریم که باید برایشان پس بفرستیم معمولا به خود اشخاص می گیم که هزینه پست را برایمان بگذارند.(معمولا1000 تومان) یک روز یک آقایی از اصفهان تماس گرفت و قرار شد بسته اش را برای ما بفرسته و ما نیز گفتیم که هزینه پست برایمان بگذارید خلاصه بعد از خیلی چکو چونه زدند گفتم که هرچقدر دوست داری بگذار داخل پاکت . گذشت و بعد از دوهفته بسته ایشون رسید دستمان می دونید چقدر داخل پاکت گذاشته بود ؟... ما که همگی مردیم از خنده شما رو نمی دونم . ایشون 50 تومان گذاشته بودند
اصفهانیه داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرده میپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ. سرهنگه میگه: میتونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ اصفهانیه میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست. برمیگرده به مرده: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! اصفهانیه میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقدهایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم 180 تا سرعت میرفتم!
- یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش میرن کنار رودخونه برای پیکنیک که برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند!!!!!! یدفعه پسرشون را آب می بره که پدره داد می زنه: خانوم بچه رو آب برد دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن!!! *** ولی خدایشش تا حالا من با 3 تا اصفهانی دوست شدم هیچکدامشان خسیس نبودند .. بر عکس کاملا دست و دلباز بودن***
اصفهانیه میخواسته جک بگه می گه باشه برای بعد ازش می پرسن چرا بعد می گه انرژی مصرف می شه